سفارش تبلیغ
صبا ویژن

یادداشت های یک هشتاد و چهاری

کار فرهنگی چیست؟

    نظر

امروز آمده ام برای شاگرد های افتاده . و ( إن شاء الله) برای آخرین بار آمدم کافی نت پایا. تنها کافی نت اینجا و تنها پاتوق من در شهر شریف .......... . البته کتابشهر را هم نباید از قلم بیندازم که گه گاه سری می زدم و کیهانی، یا یا لثاراتی می خریدم . یعنی تنها روزنامه هایی که اینجا یافت میشد. مدتی بود می خواستم درباره اینجا بنویسم.الان اتفاق بیاض افتاد!

 اینجا یک کافی نت کوچک در قلب کویر است. با رنگ غالب زرد. و کمی به هم ریخته. اغلب وقتی در حال گشت و گذار در اینترنت بودم، مردم محروم و روستایی می آمدند برای پر کردن فرم های اطلاعات اقتصادی. و گاهی بچه مدرسه ای ها برای اینکه تحقیق prefabricated!  بگیرند!  فضای اینجا  البته کمی unique است. اوایل که می آمدم از شنیدن صدای قرآن که از اتاق پشتی می آمد شگفت زده بودم. و انواع پوستر های مذهبی که بر در و دیوار بود مرا به این تصور راهنمایی کرد که شاید پشت این ساختمان مسجدی هست!! تا اینکه از خانم آقای مسئول اینجا پرسیدم و او با خنده گمان مرا مرتفع کرد. این نوار را در موقع کار روشن می کردند تا نغمه آسمانی اش فضا را عطرآگین کند.

در مناسبت های مذهبی همیشه اینجا چندین فایل مداحی و عزاداری به طور مرتب پخش میشود. و ظهر و غروب نیم ساعت برای نماز در بسته می شود. آقا و خانم مسئول اینجا هم  جزء افراد  فرهیخته و با سواد  اینجا بودند. مذهبی، اما به روز. یعنی جامع الاطراف. شاید نه حتی خود آگاه و به قصد، ولی به نظر من، به غیر ألسنتهم  کار فرهنگی می کنند و به گمانم مروج ارزشها هستند با عملشان. و مگر کار فرهنگی چست؟ نیاز نیست توی محیط هایمان نشریه با کاغذ گلاسه بدهیم و با تیراژ بالا، لازم نیست همایش و سمینار برگزار کنیم و مسابقه کتابخوانی بگذاریم. بلکه تنها اگر در فضا های خودمان پایبند ارزشها بودیم و همان فعالیت ها و رفتار های روزمره مان را آن طوری انجام دادیم که در طریق حق و مرضی رضای باری تعالی است، به نظرم کار فرهنگی کرده ایم. که کونوا دعات الناس بغیر السنتکم. 

باید بگویم اینجا تنها نقطه این شهر بود که می دانم سال دیگر دلم برایش تنگ می شود. برای سیستم سه  که همیشه پشتش می نشستم! 

و اخر دعواهم ان الحمد لله رب العالمین.